یسنا

یسنا جان تا این لحظه 11 سال و 10 ماه و 23 روز سن دارد

لحظه های سبز دعا...

باز هم سجاده و شوق دعا

لحظه های سبز بودن با خدا

باز هم عطر گل یاس سپید

یک نیستان ناله و شور و امید

بال در بال نسیم مهربان

می روم تا هفت شهر آسمان

می روم تا مبداء نور سحر

با حضور عشق با شوری دگر

می روم آنجا که دل زیبا شود

قطره محو قدرت دریا شود

باید اینجا عشق را تفسیر کرد

عشق را در نور حق تکثیر کرد


عشق یعنی یک نماز از جنس نور

از سر اخلاص در وقت حضور



تا خدا یک لحظه سبز دعاست

عاشقی یک فرصت بی انتهاست


تاریخ : 22 مرداد 1393 - 10:30 | توسط : مامان یسنا | بازدید : 2059 | موضوع : وبلاگ | 20 نظر

ظهر تابستان...


دشت هایی چه فراخ

کوه هایی چه بلند

در گلستانه چه بوی علفی می آمد...

 

 

من در این آبادی پی چیزی می گشتم

پی خوابی شاید

نوری، ریگی، لبخندی

 

 

پشت تبریزی ها غفلت پاکی بود که صدایم میزد

پای نیزاری ماندم باد می آمد گوش دادم

چه کسی با من حرف میزد؟...

 


راه افتادم

یونجه زاری سر راه

بعد جالیز خیار،بوته های گل رنگ

و فراموشی خاک


 

لب آبی

گیوه ها را کندم و نشستم پاها در آب

من چه سبزم امروز

و چه اندازه تنم هوشیار است

نکند اندوهی،سر رسد از پس کوه

چه کسی پشت درختان است؟


 

ظهر تابستان است

سایه ها می دانند که چه تابستانی است...

سایه هایی بی لک

گوشه ای روشن و پاک


 

کودکان احساس! جای بازی اینجاست

زندگی خالی نیست

مهربانی هست،

سیب هست،

ایمان هست...


تاریخ : 15 مرداد 1393 - 20:14 | توسط : مامان یسنا | بازدید : 1244 | موضوع : وبلاگ | 23 نظر