یسنا

یسنا جان تا این لحظه 11 سال و 11 ماه و 2 روز سن دارد

یه روز برفی....

یه سلام زمستونیه خوشگل به دختر نازم و تمام دوستهای مهربونمون ...

یسنای خوشگل مامان زمستون به جاهای خوشگلش رسیده و برف باریده و حسابی داره خوش میگذره ...

امروز صبح که از خواب بیدار شدیم دیدم داره برف میباره و همه جا سفیده .حسابی لباس پوشیدیم و رفتیم برف بازی خیلی خوش گذشت ...شما هم همش میگفتی :برف میاد!! یسنا حسابی بزرگ شدی و کامل حرف میزنی ...سوره توحید رو حفظ شدی هرچند دست و پا شکسته میخونی چون بعضی کلمه هاش برات سخته ...حسابی لجباز شدی و حرف حرف خودته دیگه میتونم بگم کامل شدی دخترم و خیلی زیبا....دوست دارم مامانی....

باران یا برف...چه فرقی دارد؟

تو که باشی ...هوا که هیچ ....زندگی هم خوب است....

آرزو میکنم با بارش هر دونه برف یه غم از تو دلت کم بشه ...نازنینم....

امیدوارم روزهای زمستونیت مثل دل من که از عشق تو لبریزه گرم باشه ...روز زمستونیت قشنگ

دونه های برف از آسمون فقط برای دیدن چشمهات پایین میان...اما پاشون رو که به زمین میزارن

فدای مهربونیهات میشن....

میدونی فرق تو با برف چیه ؟

برف میاد و رو زمین میشینه...ولی تو همینجوری به دل همه میشینی...

دوست دارم برگردم به اون دورانی که مامانم بیدارم میکردو میگفت :پاشو ببین چه برفی اومده.....

همیشه شاد باش عزیزکم ....


تاریخ : 15 بهمن 1392 - 19:06 | توسط : مامان یسنا | بازدید : 2765 | موضوع : وبلاگ | 44 نظر

نظر شما

نام
ایمیل
وب سایت / وبلاگ
پیغام