سلام دختر نازم ...
با اینکه الان زمستونه و داریم روزهای زمستونی رو پشت سر می گذاریم ولی حال این روزهای من مثل بهار می مونه ...یه روز آفتابی و صافه ...یه روز ابری و بارونی ...یه روز آسمون آبیه و نسیم آرومش بهم آرامش میده و یه روز رعد و برق میزنه و طوفان میشه ...
نمی خوام ناراحتت کنم ولی وقتی برات می نویسم آروم میشم ...
یکی از دوستهای آجی صبا همونیکه تو ماشین وقت تصادف کنار صبا نشسته بود نتونست این دنیا رو تحمل کنه و پر کشید ....گفتنش خیلی سخته ولی داغونمون کرد ...تصور اینکه این اتفاق میتونست برای هر کسی بیفته شبها رو ازم گرفته حتی نمیدونم باید خدا رو شکر کنم به خاطر رحمی که به ما کرد و صبا رو دوباره بهمون داد یا نه ...این یعنی به رفتن یکی دیگه راضی بودم ...ولی نبودم فقط میتونم بگم خدایا راضیم به رضای تو ...
دخترم هر وقت این پست رو خوندی و یا هر کسی که این پست رو خوند لطفا یه فاتحه برای شادیه روح صدف یونسی بفرست و دعا کن تا روحش شاد باشه و آروم.
اما روزهای آروم من همون روزهایی که به شما فکر میکنم و شاد میشم از داشتنتون...
امیدوارم تمام روزهای تو سرشار از شادی باشه و اینو بدون دخترم همه چیز توی این دنیا خواست خداست ما باید راضی باشیم و تسلیم باشیم در برابر خواست اون و این به معنیه ضعف ما نیست ...همیشه تلاش کن ،نهایت تلاشت و بجنگ با زندگی تا بهترین ها نصیبت بشه و خوش باش و بدون که من،مامانت ،کسی که با تمام وجودم دوستتت دارم همیشه عاشقانه در کنارتم و هواتو دارم ...چه این هوا بارونی باشه و چه آفتابی!!!!!