یسنا

یسنا جان تا این لحظه 11 سال و 12 ماه و 1 روز سن دارد

سفر نامه...

سلام به دختر گلم و دوستهای مهربونمون...

هفته پیش خیلی اتفاقی یه سفر برامون پیش اومد و امام رضا مارو قابل دونست و دعوتمون کرد به حرم زیباش...ما هم از خدا خواسته و خوشحال با دختر خاله همسری هماهنگ کردیم و روز جمعه صبح راهی شدیم از جاده هراز به سمت شمال رفتیم و باید بگم یکی از بهترین سفرهامون بود و خیلی خوش گذشت ...

نهار رو کنار ساحل محمود آباد خوردیم و تا عصری اونجا بودیم و بعد راه افتادیم به سمت مشهد

شب گرگان موندیم تو این مدت هوا عالی بود نیمه ابری و خنک ...فردای اون روز صبح زود راهی شدیم صبحانه رو تو مسیر و نزدیک جنگلهای گلستان خوردیم و محو زیبایی این مسیر شدیم مهم نیست چند بار این طبیعت رو دیده باشی مهم اینکه هیچوقت تکراری نمیشه ...

برای نهار رسیدیم به بجنورد و تو پارکی به نام بابا امان کمی استراحت کردیم و شما با امیر حسین حسابی بازی کردی

ساعت حول و حوش 9 شب بود که رسیدیم به مشهد عکسهای توی حرم رو چون با گوشی انداختیم فعلا ندارم تا برات بگذارم ولی همین قدر بگم که خیلی حس و حال خوبی بود شب شهادت امام موسی کاظم بود و حرم حال و هوای دیگه ای داشت برای تک تک دوستهای گلمون دعا کردیم و سلام همگی رو به آقا امام رضا رسوندیم یسنای ناز من هم حسابی خوشحال بود و کنار من نماز میخوند و میگفت بریم خونه امام رضا!!! بعد از دو روز از سمت جاده سمنان راهی خونه شدیم و یک شب هم تو شاهرود موندیم و از اونجاییکه من تو شاهرود دوره دانشگاهم رو سپری کردم از دیدن خوابگاه و دانشگاه صنعتی شاهرود!!! حسابی احساساتی شدم و خاطرات خوب اون دوران برام زنده شد ...یسنا هم میگفت:مانی اینجا درس خوندی؟ دیروز اینجا خوابیدی؟... خلاصه این سفر هم تموم شد و بگم ار دختر خوشگلم که حسابی دختر خوبی بود و دلش نمی خواست برگردیم خونه توی مسیر توی ماشین خوابش میبرد الهی قربونش برم اونهم اینطوری...

و یا اینطوری...

امیدوارم دختر مامانی روزهای خوبی در پیش داشته باشه و همیشه خوشحال و خندون باشه و امام رضا نگهدار خودش و تمام نی نی های خوشگل باشه .....بووووووووووووووووووووووووووووووس


تاریخ : 10 خرداد 1393 - 18:06 | توسط : مامان یسنا | بازدید : 1371 | موضوع : وبلاگ | 23 نظر

نظر شما

نام
ایمیل
وب سایت / وبلاگ
پیغام