یسنا

یسنا جان تا این لحظه 11 سال و 12 ماه و 2 روز سن دارد

برای تک دخترم

دخترم !با تو سخن میگویم

گوش کن، با تو سخن میگویم:

زندگی در نگهم گلزاریست

و تو بر قامت چون نیلوفر

شاخه پر گل این گلزاری

من در اندام تویک خرمن گل می بینم

گل گیسو،گل لبها،گل لبخند شباب

من به چشمان تو گلهای فراوان دیدم

گل تقوا،گل عفت،گل صدرنگ امید

گل فردای بزرگ،گل دنیای سپید

میخرامی و تو را مینگرم

چشم تو آینه روشن دنیای من است

تو همان خردنهالی که چنین بالیدی

راست،چون شاخه سرسبز و برومند شدی

همچو پر غنچه درختی،همه لبخند شدی

دیده بگشای و در اندیشه گلچینان باش

همه گلچین گل امروزند

همه هستی سوزند

کس به فردای گل باغ نمی اندیشد

آنکه گرد همه گلها به هوس می چرخد

بلبل عاشق نیست

بلکه گلچین سیه کرداریست

که سراسیمه دود در پی گلهای لطیف

تا یکی لحظه به چنگ آرد و ریزد بر خاک

دست او دشمن باغ است و نگاهش ناپاک

تو گل شادابی

به ره باد مرو

غافل از باغ مشو

ای گل صد پر من!

با تو در پرده سخن می گویم

گل چو پزمرده شود جای ندارد در باغ

گل پزمرده نخندد بر شاخ

کس نگیرد ز گل مرده سراغ

دخترم با تو سخن میگویم!

عشق دیدار تو بر گردن من زنجیریست

و تو چون قطعه الماس درشتی کمیاب

"گردن آویز"بر این زنجیری

تا نگهبان تو باشم ز "حرامی"هر شب

خواب بر دیده من هست حرام

بر خود از رنج بپیچم همه روز

دیده از خواب بپوشم همه شام

دخترم ،گوهر من !

گوهرم ،دختر من!

تو که تک گوهر دنیای منی

دل به لبخند "حرامی "مسپار

دزد را دوست مخوان

چشم امید بر ابلیس مدار

دخترم،ای همه هستی من!

تو چراغی،تو چراغ همه شبهای منی

به ره باد مرو

تو گلی،دسته گل صد رنگی

پیش گلچین منشین

تو یکی گوهر تابنده بی مانندی

خویش را خوار مبین

آری ای دخترکم،ای به سراپا الماس!

از"حرامی "بهراس

قیمت خود مشکن

قدر خود را بشناس

قدر خود را بشناس....


تاریخ : 13 خرداد 1392 - 18:20 | توسط : مامان یسنا | بازدید : 1450 | موضوع : وبلاگ | 7 نظر

نظر شما

نام
ایمیل
وب سایت / وبلاگ
پیغام