14 آبان تولد 6 ماهگی دخترگلم عزیز دلم یسنای خوبمه.6ماهه که هر روز من خلاصه شده توی خنده ها و گریه ها و شیرین کاریهای تو. هر روز داری بزرگتر میشی و کارهاتم به همون اندازه بامزه تر.الان توی 6 ماهگیت میتونی توی رورویکت بشینی و راه بری .عاشق موبایل و تلفن و کنترلی و به خاطر گرفتنشون گریه میکنی.عاشق اتاقت و اسباب بازیهات هستی و علاقه خاصی به کتابها و جزوه های مامانی داری تا پارشون کنی!خیلی از غذا خوردن لذت میبری و امون نمیدی تا قاشق رو برای پر کردن ازت دور کنم.با غلت زدن از یه طرف اتاق به طرف دیگه میری و گاهی وقتها پاهای کوچیکت زیر مبلها گیر میکنن و وقتی تو دوباره میخوای غلت بزنی دردت میگیره و میزنی زیر گریه.عاشق آهنگ داش داشی!!!قطره آهنتو به زور میخوری و تا نیم ساعت غر میزنی.معنی عصبانیت و اخم رو میفهمی. عاشق میوه خوردنی...خلاصه اینکه هر روز داری باهوش تر میشی و همه چیزو درک میکنی .منم به اندازه بابایی دوست دارم مهربونم...
یسنا 3ماهه شد
تو سه ماهه شدی و من و بابایی 3 ماهه که خوشبختی رو با تمام وجود احساس میکنیم.
دخترم هر وقت به چشمای نازت نگاه میکنم دنیایی رو میبینم پر از عشق امید و پر از قشنگی و وقتی دستهای کوچیکتو توی دستام میگیرم انگار همه چیز دنیا توی دستهای منه.
برای قلب کوچیکت مهربونی رو از خدا تمنا میکنم وبرای وجود پر ارزشت سلامتی رو.